
نگین فیروزه ای شمال را کشف کنید
تو از کویر میآیی ....
از سرزمین تشنه ای که ریشههای گیاهانش ، در اعماق تاریک خاک، آنقدر سیراب نمیشوند که آب را به برگهای شاخههای سر بر آسمان سائیده نیز ببخشند. در آنجا بخشش یعنی مرگ و همین حجم سنگین وحشت است که بوتهها را کوتاه قد و برگهایشان – از ترس بخشش تیز و گزنده ساخته است.
اما اینجا شمال است ....
بهشتی سبز و رویایی با درختانی که برگهایشان هزار رنگ سبز و درخشان دارد و آب آنچنان فراوان است که بخشیدنش ، کیفری به دنبال ندارد و بلند ترین شاخهها ، آنچنان به خورشید نزدیکند که خود را با پرتوهای مهربانش غسل میدهند و در زیر بارش انوارش، با موسیقی باد میرقصد و دست افشانی میکنند.
تو از کویر میآیی...
از سرزمین نفس افتاده ای که تپهها و کوههایش نیز به خاک سجده افتادهاند و زندگانش ، همچون مردگان در زیر سقف خاکها میزیند و این قانون خشن را میشناسند که هر که بیشتر بر زانوانش راست و مستقیم بایستد ، بیشتر در غضب آفتاد میسوزد.
اما اینجا شمال است ...
سرزمینی که در آن بخشش قانونی کهن است و مهرورزی ، آئینی مقدس که در آن دریا به کوه میآویزد و کوه به درخت و درخت به رودخانه و هیچکس از خشونت آفتاب نمیترسد و هیچ رکوعی از وحشت تازیانه نیست.
اما تو با سفر به شمال به بهشت رویاهایت میآیی ، به آنجا که الفبای آرامش را سبزی درخت و صلابت کوه و پاکی دریا میبینی و نگاهت آنچنان عطشناک است که از این روح زندگی سیراب نمیشود. اما برای یک شمالی ، بهشت رویاها کجاست !؟
او نگاهش دیگر درخت و کوه و دریا را گدایی نمیکند ، چگونه آرامش را باز مییاید !؟
شمالیها با چنین پرسشی است که خود را کشف میکنند...
لاویج بهشتی پنهان در سرزمین همیشه سبز مازندران است. شاید برای مسافرانی که از تیرگی زمین خشک و غبار آلودگی شیمیایی آسمان و هیاهوی سرسام آور کلان شهرها گریزانند همه جای شمال یک رنگ و آرامبخش بنمایند و نیازی برای کشف مناطق بکر و پنهان این سرزمین اسطوره ای احساس نشود ، اما شمالیها ، چشمهایی حساس تر و طبعی لطیف تر از دیگران دارند و به کمترین آنچه طبیعت به آنها بخشیده ، قناعت نمیکنند و نگاهشان تشنه تماشای نادیدنیها است، آنها زیبایی را به معنای مطلق آن میخواهند و همین حس تعالی است که آنان را به سوی سرزمینهای فیروزه ای پنهانی سوق میدهد که تاریخ گذشتهشان را مقابلشان ظاهر میسازد و آنان هویتی اساطیری میبخشد و لاویج ، یکی از آن مناطق ناب و کهن این خطه همیشه سبز است که هنوز به تمدن مخرب و غارتگر آلوده نشده است ، اگر از میانه شهر نور به سوی جاده چمستان بپیچید و پس از طی دو کیلومتر ، جاده کشپل را انتخاب کنید ، وارد سرزمینی میشوید که نقاش از ، به غایت در پرورش آن ، هنر به خرج داده است. اما اگر زیبایی پارک جنگلی کشپل و رودخانه بازسازی شده آن چشمهای شما را مسحور خود نساخته و وسوسه اطراق، شما را از ادامه مسیر باز ندارد ، با گذر از پیچهای ملایمیکه از دل تونل شاخههای به هم پیچ خورده درختان دو سوی جاده میگذرد و آبشارهای کوچکی که آسفالت را قطع میکنند تا مثل قطرههای اشک بر گونههای جلگه سرازیر شوند، و طی مسافتی در حدود 18 کیلومتر ، به نگین سبز و درخشنده لاویج میرسید که در انگشتری طبرستان ، فیروزه وار میدرخشد. سرزمینی سبز با هوایی معتدل که بر وسعت یک جلگه فراخ، آرمیده است. « رضا موسوی » یکی از اهالی این منطقه که در زمینه تاریخ ایران باستان ، مدرک کارشناسی ارشد دارد در خصوص وجه تسمیه این منطقه میگوید : " گرچه اسناد تاریخی مستدلی در این زمینه وجود ندارد و نقل قولها شفاهی و سینه به سینه است ، اما برخی معتقدند لاویج از دو کلمه ‘لو’ (lou) به معنای ‘ کوه’ و ‘پیچ’ که اشاره به پیچهای تند و گردنههای زیاد آن دارد، گرفته شده که در طول زمان ‘لوپیچ’ تبدیل به ‘لاویج’ شده است . برخی نیز معتقدند لاویج از کلمه ‘مرداویج’ گرفته شده و بنابراین در آغاز ‘داویج’ بوده است و اشاره به مرداویج، شاه ایران دارد”. وی با چنین مقدمه ای یاد آور میشود : " علی رغم صحبت یا سقم این نظریه ، اینگونه استنباط میشود که تاریخ این منطقه باید بسیار قدیمیباشد و البته وجود قبرهایی که به اوایل دوره اسلامیمیرسد و سکههایی از دوره خسرو پرویز این ادعا را ثابت میکند."
وی با اشاره به استراتژیک بودن این منطقه از نظر سوق الجیشی میگویند : " به دلیل اینکه این منطقه فقط یک گذرگاه ورودی داشته ، پناهگاه و دژ مطمئن و مستحکمیبرای نظامیان آن دوره محسوب میشده است ."
موسوی با توضیح این مطلب که منطقه لاویج متشکل از چندین ده کوچک به هم پیوسته است که به صورت محله به محله ساخته شده اند ، درخصوص ویژگیهای گردشگری این منطقه میگوید:
" لاویج به چندین دلیل مورد توجه و علاقه گردشگران داخلی و خارجی است. شاید مهمترین شاخصه آن ، نزدیک بودن این منطقه ییلاقی به شهر باشد که مسیر آمد و شد آن نیز راحت است. علاوه بر آن هوای خنک و دلپذیر آن که به ندرت شرجی میشود و دم جنگل به خود نمیگیرد بر جاذبه آن افزوده است.
وجود آب گرم معدنی نیز به خودی خود ، مسافران زیادی را به این منطقه میکشاند به طوری که در ایام تعطیل حجم گردشگران به شدت در این منطقه بالا میرود و به ترافیکهای سنگین میانجامد."
وقتی ریههای را از اکسیژن پاک و لطیف این منطقه انباشته سازید، خنکای نسیم دلپذیرش ، وجود آدمیرا تطهی میکند . روح در این هوا به واقع غسل مییاید.
اما گردشگران فقط با خود رونق اقتصادی نمیآورند.
موسوی با اشاره به اینکه وجود پتانسیل گردشگری به اقتصاد و اشتغال منطقه کمک شایانی کرده ، اما متذکر میشود : اگر توام با دعوت از گردشگران به تقویت فرهنگ گردشگری اهمیت داده نشود ، چه بسا زیان این صنعت بیشتر از منافع آن باشد.
این مناطق زیبا و دلپذیر ، باید برای هر گردشگر غنیمت شمرده شده و مراقب باشد که حضورش به زیبایی و نشاط آن لطمه وارد نسازد . گردشگران نباید خود را مسافر یک روزه این سرزمین بدانند .آنها باید باور کنند که این سرزمین بخشی از میراث جهانی آنان است و آن را برای فردای خود و نسلهای پس از خود حفظ کنند.
گرچه در این چشم انداز زیبا،ردپای سیاستهای غلط برخی مسوولان، در قالب فرسایش جنگل ، سیلاب پذیر شدن منطقه و رانش زمین جلوه گر و نمایان شده و به کوچ حیوانات وحشی و مهاجرت برخی اهالی این منطقه انجامیده. اما هنوز محصولات لبنی ، عسل طبیعی و میوههای شیرین باغات آن ، در کنار طبیعت بهشتی این منطقه مردم را از اقصی ناطق ایران و جهان به این سو میکشاند.
موسوی به عنوان یکی از اهالی قدیمیاین منطقه از طرح اسکان دام ، قطع درختان و تضعیف کشاورزی منطقه گلایه دارد و امیدوار است پیش از آنکه دیر شود ، مسئوولان استان برای رفع این معضلات اقدام موثری نمایند و نسبت به طرحهایی همچون طرحهادی و ایجاد منطقه توریستی و... که هنوز به مرحله عمل نرسیده ، حساسیت بیشتری نشان دهند.
چرا که این نگین فیروزه ای شمال ، نعمتی است که کفران و ناسپاسی نسبت به آن هزینه ای سنگین و تاوانی گزاف بر تاریخ این سرزمین خواهد داشت.
لاویج بهشت پنهان طبرستان است ، مباد که آشکاری اش آن را به برزخ حسرتها و تاسفها تبدیل نماید.
نشریه داخلی هتل نارنجستان / مرداد 82
ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﻫﺎ